دندون عقل
تقریبا از اواسط مهر درگیر دندونم بودیم و دیگه وسطا دکترا گفتن که حتما باید جراحی بشه و ما دنبال یه دکتر خوب بودیم که با ریسک کم این دندونم رو خارج کنن. بالاخره جمعه از یه دکتر وقت گرفته بودیم برای ویزیت و رفتیم و نشون دادم. گفت اوکیه میتونم کار رو انجام بدم برات! گفتم همین امروز؟ گفت آره امروز باید جراحی شی. منم با این پیشفرض رفته بودم که فقط قراره ویزیت شم! گفتم اوکیه دیگه. یه ساعت بعد نویت من شد و چه پروسه سختی داشت :))))))) دکتر خیلی خوش اخلاق و کول بود و هی شوخی میکرد تا من استرس نگیرم ولی خیلی سخت دراومد دندونم :"))))) وسطشم فشارم افتاد گفتم دکتر الان بیهوش میشم یکم صبر کن تا بهتر شم :))) و بعد اینکه اثر بی حسی رفت ماجرای اصلی شروع میشه :))))))))))))))))))))))))))))))))))))))) این چند روز رو من فقط مسکن خوردم و تو تختم خوابیدم و سریال دیدم. امروز یکم حالم بهتره ولی جای دندونم کبود شده کاملا.
زندگیم کلا بهم ریخته. تازه میخواستم رو روتین درس و باشگاه و زندگی بیوفتم که بهم خورد. دو هفته دیگه هم باید دوباره برم برای دندونای سمت چپ :(((