عباس کیارستمی
مهرماه بود که مردم عکس های آخر ماه شون رو به اشتراک میذاشتن و اکثرا یه کتابی مشترک بود و خیلی دیدم تو عکسا و اون کتاب سرکلاس با کیارستمی بود. کنجکاو شدم که بخونمش و خب من کیارستمی رو زیاد نمیشناختم و همچنان هم نمیشناسم! فقط میدونستم که فیلمساز و عکاس درجه یکیه. فکر میکردم برای خوندن این کتاب باید کیارستمی رو خیلی بشناسی، اما همون اول کتاب نوشته بود که نیازی نیست اصلا!
و خب دیشب من این کتاب رو تموم کردم و باید بگم که جهان بینی کیارستمی خیلی بامزه اس! حین خوندن کتاب اینطوری بودم که یه انسان چقدر میتونه رها و آزاد باشه و در عین حال به یه سری قاعده قانون پایبند باشه :)))))) درسهایی میده که دید زیباییشناسانه و هنری رو به مغزمون نشون میده. و خیلی انسانیه!
کلمات رو طوری پشت سرهم میچینه و بیانشون میکنه و تورو همراه میکنه تو ماجرا که تو محو میشی :))))
مثلا وقتی درمورد تنهایی حرف میزنه:
تنهایی خیلی با شکوه بنظرم یعنی احساس تنهایی. اگر بفهمیش و درکش کنی. تنهایی به تو امکان حضور در هر جایی را که بخواهی میدهد، با تخیل. ولی چقدر تو میتوانی مطمئن باشی که در کنار یکی دیگر، این فرصت را به خودت بدهی که قدرت تخیل، یعنی این امنیت را برای خودت فراهم کنی یا دیگری برای تو فراهم کند یا تو برای دیگری فراهم کنی که قدرت تخیل را هر وقت بخواهیی به او فرصت بدهی آن را به حرکت بیاوری و هر جا میخواهی باشی. در تنهایی با هر آدمی میتوانی گفت و گو کنی هر وقت دلت بخواهد. هر جوابی از جانب او میتوانی به خودت بدهی. این امتیازاتی است که دارید. میتوانی تنها به قاضی بروی و خوشحال برگردی. ولی چه جوری میتوان با یک آدم دیگر این کار را بکنی؟
و در جایی از مصاحبه میگه:
بنظر من آدم در تنهایی آدمتره. آنجایی که آدم در جمع قرار میگیرد. جایی که آدم در جمع قرار میگیرد ناچار است که منافع جمع را حفظ بکند و وقتی که به منافع جمعی فکر بکنید ما ناچارا از آن خلوص خودمان جدا میشویم و ناچار هستیم که یک مقدار به منافع دیگران فکر کنیم و آدم از وقتی که موجود اجتماعی میشود خیلی چیزاها را بهدست میآورد مسلما ولی خیلی از چیزها را هم از دست میدهد یکی هم همانی که بهنظر من یک درخت در جنگل از دست میدهد. در جنگل درخت دیگر درخت نیست آدم در جمع آدم است ولی، ولی
آدمی است که به منافع جمع فکر میکند. بنظرم میآید من خودم در تنهایی آدم بهتری هستم میدانم که من در تنهایی دلیلی برای دروغ گفتن ندارم و میدانید که چقدر شانس است. و مهمتر از آن در جمع لزومی ندارد از منافع جمعی دفاع کنم که با من متفاوت هستند و ما نظر مشترک با یکدیگر نداریم. آنجاست که باز من میگویم خودم هستم.
تمامی حرف هاش رو درک میکنی و شاید حتی زندگی هم کردی این لحظات رو :))))))) تو رو به یاد لحظه ای میندازه که همچین احساساتی رو تجربه کردی :)))))))
در تمامی کارها و اثرهایی که از خودش به جا گذاشته تمامی علاقه و هدفش اینه که اون اثر تو رو به فکر فرو ببره و فکر کنی و تو ذهنت، اون رو نقد کنی و از خودت سوال بپرسی! من هیچ کدوم از فیلم هاش رو ندیدم ولی شما وقتی به مجموعه ای از عکس هاش نگاه میکنی، متوجه میشی که تو چه دنیایی داشته سیر میکرده این آدم :))))))))
خلاصه که این کتاب من رو خیلی علاقه مند کرد به اینکه درمورد زندگی و جهان بینی کیارستمی کنجکاوی کنم و خوشحالم!
