آذر خیلی داره زود میگذره! روزهای عجیب غریبیه، دارم همه چی رو لیمیت میکنم و اولویت بندی میکنم کار ها رو تا ببینم قراره تهش چی بشه! از این به بعد باید خیلی شجاعانه رفتار کرد و رو برنامه و دیسیپلین بود! بعدش قراره کار های مهمی انجام بدم. راستش خیلی میترسم درموردش بنویسم و حرف بزنم! تنهاتر از همیشه ام واقعا! دلیلش خودم بودم که خواستم دورم خلوت شه ولی یه جاهایی عذاب میده و تهش میگم عیبی نداره، میگذره! چند هفته آینده خیلی مهمه برام! بیشتر از این چیزی به ذهنم نمیرسه که بنویسم...
اما دلتنگ خیلی از کاراییم که قبلا انجام میدادم و الان انجام نمیدم!